معنی ونی بزوئن - جستجوی لغت در جدول جو
ونی بزوئن
جوانه زدن
ادامه...
جوانه زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زنگ بزوئن
زنگ زدن فلزات
ادامه...
زنگ زدن فلزات
فرهنگ گویش مازندرانی
نم بزوئن
باران کوتاه مدت، نم زدن
ادامه...
باران کوتاه مدت، نم زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
ور بزوئن
خود را کنار کشیدن
ادامه...
خود را کنار کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
وا بزوئن
وا دادن، رد کردن، پس زدن، باد زدن وزیدن
ادامه...
وا دادن، رد کردن، پس زدن، باد زدن وزیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
بن بزوئن
شکسته بندی کردن، تا نهایت فرو بردن
ادامه...
شکسته بندی کردن، تا نهایت فرو بردن
فرهنگ گویش مازندرانی
ورین بزوئن
قطعه قطعه کردن چوب های کلفت
ادامه...
قطعه قطعه کردن چوب های کلفت
فرهنگ گویش مازندرانی
وشت بزوئن
رشد کردن درخت، جهیدن و پریدن
ادامه...
رشد کردن درخت، جهیدن و پریدن
فرهنگ گویش مازندرانی
نوچ بزوئن
رویش جوانه، جوانه زدن درخت
ادامه...
رویش جوانه، جوانه زدن درخت
فرهنگ گویش مازندرانی
سنگ بزوئن
سوهان زدن
ادامه...
سوهان زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
دنگ بزوئن
بر رای و عقل کسی مسلط شدن، ترغیب کردن
ادامه...
بر رای و عقل کسی مسلط شدن، ترغیب کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
زنی بزوئن
زانو زدن
ادامه...
زانو زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
رخی بزوئن
قل دادن روی زمین
ادامه...
قل دادن روی زمین
فرهنگ گویش مازندرانی
دمی بزوئن
نفس نفس زدن، دمیدن
ادامه...
نفس نفس زدن، دمیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
چنگ بزوئن
چیزی را به تندی برداشتن، قاپیدن
ادامه...
چیزی را به تندی برداشتن، قاپیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
چنه بزوئن
پرحرفی کردن، پرچانگی کردن
ادامه...
پرحرفی کردن، پرچانگی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
جنگ بزوئن
زنگ زدن فلزات
ادامه...
زنگ زدن فلزات
فرهنگ گویش مازندرانی
پسی بزوئن
کک و مک در چهره پدید آمدن
ادامه...
کک و مک در چهره پدید آمدن
فرهنگ گویش مازندرانی
بری بزوئن
برش دادن چوب
ادامه...
برش دادن چوب
فرهنگ گویش مازندرانی
ونگ بزوئن
صدا زدن، بانگ بر آوردن
ادامه...
صدا زدن، بانگ بر آوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
هی بزوئن
چرخاندن کف گیر در دیگ غذا، هم زدن مایعات
ادامه...
چرخاندن کف گیر در دیگ غذا، هم زدن مایعات
فرهنگ گویش مازندرانی